بازى‌ با ادبیات‌ آنطرفى‌ کافى‌ است‌ اینجا «ایران» است، «قطب» فوت - پرسپولیس زلزله محبوب هر چی دله

بازى‌ با ادبیات‌ آنطرفى‌ کافى‌ است‌ اینجا «ایران» است، «قطب» فوت

فوتبال‌ مدرن‌ چیست؟ فوتبال‌ امروزى‌ چه‌ تعریفى‌ دارد؟ استانداردهاى‌ فوتبال‌ بین‌المللى‌ کدام‌ است؟
تا کى‌ و چه‌ زمانى‌ باید با این‌ ادبیات‌ خودمان‌ را سرگرم‌ کنیم‌ و هر کس‌ از راه‌ برسد و با سرکیسه‌ کردن‌ فوتبالمان‌ سرمان‌ را بى‌کلاه‌ بگذارد؟
آیا لحظه‌اى‌ اندیشیده‌ایم‌ از زمانى‌ که‌ با ادبیات‌ آنطرفی(!) وقت‌ خودمان‌ را تلف‌ کرده‌ایم، چقدر پیشرفت‌ داشته‌ایم؟
حقیقتاً‌ چرا حاضر نیستیم‌ با واقعیت‌ها کنار بیاییم؟ از چه‌ چیزى‌ «واهمه» داریم‌ که‌ حاضر به‌ اندازه‌گیرى‌ بهره‌ورى‌ در فوتبال‌ نیستیم. وجداناً‌ لحظه‌اى‌ تأ‌مل‌ کرده‌ایم‌ که‌ ببینیم‌ از روزى‌ که‌ فوتبال‌ ما دریچه‌هاى‌ خوشبختى‌ را فقط‌ در گشودن‌ دروازه‌ نوگرایى‌ و سرازیر شدن‌ مربیان‌ غیربومى‌ به‌ درون‌ فوتبال‌ کشور دیده‌ است، چه‌ چیزى‌ عاید این‌ فوتبال‌ شده‌ است‌ که‌ همچنان‌ بر سر کاربرد «ادبیات‌ آنطرف‌ آبی» خودمان‌ را گرفتار کرده‌ایم؟
بگذارید ساده‌ بگویم‌ و بروم‌ سر اصل‌ مطلب. بازى‌ دربى‌ 63 را دیدید؟ چه‌ چیزى‌ دستگیرتان‌ شد؟ آیا چیزى‌ عایدتان‌ شد؟ فکر مى‌کنید دو تیم‌ مطرح‌ پایتخت‌ که‌ بدون‌ محاسبه‌ سرانه‌ تماشاگران‌ که‌ صرفاً‌ به‌ عنوان‌ سرمایه‌هاى‌ معنوى‌ این‌ دو باشگاه‌ شناخته‌ مى‌شوند، بالاى‌ 5 میلیارد هزینه‌ جارى‌ (بحث‌ هزینه‌هاى‌ عمرانى‌ را پیش‌ نمى‌کشیم‌ چون‌ مى‌دانیم‌ چیزى‌ تحت‌ عنوان‌ عمرانى‌ در این‌ دو مجموعه‌ نه‌ تنها وجود خارجى‌ ندارد، بلکه‌ آنها اگر معیشت‌ خود را سپرى‌ کنند، هنر به‌ خرج‌ داده‌اند) داشته‌اند چه‌ میزان‌ متناسب‌ با هزینه‌هایشان‌ فوتبال‌ قابل‌قبول‌ انجام‌ داده‌اند که‌ به‌ دنبال‌ مدل‌ اندازه‌گیرى‌ یا شاخص‌هاى‌ بهره‌ورى‌ براى‌ مقایسه‌ فوتبالمان‌ با استانداردهاى‌ بین‌المللى‌ که‌ داعیه‌ آن‌ اکنون‌ بیش‌ از هر زمان‌ دیگرى‌ وجود دارد، باشیم؟
بنا نداریم‌ در این‌ مقال‌ حرفهاى‌ قدیمى‌ و تکرارشده‌ را که‌ به‌ زیرساخت‌هاى‌ فوتبال‌ ما مربوط‌ مى‌شود و تازگى‌ هم‌ ندارد، پیش‌ بکشیم. حرف‌ ما چیز دیگرى‌ است! ما مى‌گوییم‌ وقتى‌ سرآمد فوتبال‌ ما - حداقل‌ در بیان‌ عبارات‌ کلامی، دو تیم‌ آبى‌ و قرمز هستند و به‌ کرات‌ گفته‌ شده‌ تیم‌ملى‌ خوب‌ هم‌ از درون‌ لیگ‌ پویا بیرون‌ مى‌آید که‌ شاخص‌هاى‌ آن‌ لزوماً‌ این‌ دو تیم‌ باید باشند - چنین‌ فوتبالى‌ ارائه‌ دادند که‌ دیدیم‌ و دیدید! قرار است‌ از این‌ پس‌ با کدام‌ ادبیات‌ حرف‌ از فوتبال‌ مدرن‌ و امروزى‌ و استانداردهاى‌ بین‌المللى‌ بزنیم؟
نه، اشتباه‌ نکنید! نگاه‌ ما معطوف‌ به‌ افشین‌ قطبى‌ آنالیزور از فرنگ‌ برگشته‌ پرسپولیس‌ که‌ گفته‌ مى‌شود قبل‌ از سرمربیگرى‌ در پرسپولیس، مربیگرى‌ زنان‌ آمریکا را به‌ عنوان‌ کارنامه‌ سرمربیگری، نه‌ آنالیزورى‌ در پرونده‌ خود دارد، نیست.
نگاه‌ ما رویکردى‌ کلان‌نگرانه‌ به‌ فلسفه‌ وجودى‌ فوتبال‌ کشورمان‌ و منطق‌ حاکم‌ بر آن‌ است‌ که‌ در یک‌ جمله‌ باید اعتراف‌ کنیم‌ فوتبال‌ ما با این‌ ساختارى‌ که‌ دارد و بالا و پایینش‌ از استانداردهاى‌ لازم‌ برخوردار نیست‌ و با رویکرد موجود که‌ صرفاً‌ هزینه‌ را شاخص‌ ورود به‌ عرصه‌ بین‌المللى‌ مى‌داند، نه‌ تنها خودش‌ را سر کار گذاشته! بلکه‌ نمى‌دانیم‌ چه‌ اصرارى‌ وجود دارد که‌ حاضر نیستیم‌ قبول‌ کنیم‌ ایران‌ قطب‌ اصلى‌ فوتبال‌ على‌اصغرى‌ است‌ که‌ اگر تا به‌ امروز به‌ جاى‌ بازى‌ با ادبیات‌ آنطرفى‌ به‌ دنبال‌ احیا و سر و شکل‌ دادن‌ به‌ همین‌ نوع‌ فوتبال‌ بود (که‌ دست‌ آخر افشین‌ قطبى‌ هم‌ در دربى‌ پایتخت‌ به‌ آن‌ متوسل‌ شد) بدون‌ شک‌ اوضاع‌ و احوال‌ فوتبال‌ کشورمان‌ به‌ مراتب‌ بهتر و در جایگاهى‌ مناسب‌تر در سطح‌ آسیا و جهان‌ قرار مى‌گرفت‌ که‌ اکنون‌ قرار دارد.
باور کنید! طعنه‌ نمى‌زنیم. واقعیت‌ را مى‌گوییم‌ و براى‌ اثبات‌ این‌ ادعا دلایل‌ فراوانى‌ داریم‌ که‌ در شماره‌هاى‌ بعدى‌ خواهیم‌ گفت. به‌ شرط‌ آن‌ که‌ باور کنیم‌ تا به‌ امروز بى‌جهت‌ از اصل‌ وجودى‌ فوتبال‌ على‌اصغرى‌ فاصله‌ گرفته‌ایم‌ و «گول» حرفها و بازى‌ با کلماتى‌ را خورده‌ایم‌ که‌ تا به‌ ابد هم‌ با فوتبال‌ ما سازگارى‌ نخواهد داشت. ما باید فوتبالى‌ را احیا کنیم‌ که‌ نطفه‌اش‌ با آن‌ بسته‌ شده، همین‌ و بس!